خوش خو خوشخو بشاش، پسندیده خو، خوش خصال، خلیق، خوش اخلاق، خوش خلق، خوش رو، خوش منش، مردم دار، مهربان، نرم خو، نیک خلق، نیک خومتضاد: بداخلاق، بدخو ادامه... بشاش، پسندیده خو، خوش خصال، خلیق، خوش اخلاق، خوش خلق، خوش رو، خوش منش، مردم دار، مهربان، نرم خو، نیک خلق، نیک خومتضاد: بداخلاق، بدخو فرهنگ واژه مترادف متضاد